دوران شکوفایی صنعت فرش ایران (و پیشرفت بازرگانی آن) به قرن های دهم و یازدهم هجری در زمان پادشاهی
صفویه مربوط می شود. با توجه به هنرمندان و پیشرفت امکانات از یک طرف و همکاری استادان تذهیب و پیشرفت
صنعت رنگرزی از طرف دیگر باعث شد که قالیبافی مثل معماری و پارچهبافی، در این دوران ارزشی ویژه در زمینه
ی هنر و صنعت پیدا کند. کارگاه های بزرگ برای بیشتر هنرها در اصفهان برپا شد و فرش هایی که امروزه به نام
فرش های نفیس ایران در موزههای عمومی و خصوصی جهان به چشم میخورد و تعداد آنبه ۱۵۰۰ اثر میرسد، نمادی
از چیره دستی ایرانیان در نقش و بافت دارد و حاصل تلاش بافندگان، طراحان و رنگرزان این دوره است.
شاه تهماسب که بنا به گفته ی مورخان خودش نیز در کار طراحی فرش مهارت داشت، هنرمندان و صنعتگران ایرانی
را در تبریز جمع کرد و برای پیشرفت کارشان به آن ها کمک فراوانی کرد. در همین زمان بود که تبریز به مرکز بزرگ
هنر و صنعت ایران بدل شد و فرش ایران به دوران اوج خود رسید . «نصرالدین محمد همایون» پادشاه هندی که به
دربار شاه تهماسب پناه آورده بود، تحت تاثیر این صنعت در بازگشت عدهای از هنرمندان و بافندگان قالی را هم با
خودش به کشورش برد که بخشی از نتیجه کار آن ها در هندوستان در آن دوران، امروزه به صورت یازده تخته فرش
در موزه آستان قدس رضوی به چشم می خورد. در همین زمان کارگاه های دولتی قالیبافی نیز در برخی از شهرستانها
برپا شد. سفیر مجارستان در دربار شاه تهماسب در گزارش خود دربارهٔ اهدای فرش توسط این پادشاه به مسجد “
صنعان” در استانبول سخن به میان آورده که این فرش ها را در شهر همدان و در جزین بافتند.
در زمان شاه عباس، شکوفایی هنر قالیبافی ایران افزون شد. او به تشویق و دلگرم کردن مردم به تماس و مبادله با اروپا
مبادرت ورزید و پایتخت خودش اصفهان را به یکی از باشکوه ترین و عظیم ترین شهرهای ایران تبدیل کرد. هنرمندان
تذهیبکار برای طراحی نقشها، چه برای قالی و چه برای تزیینات معماری مثل کاشیکاری، گچبری و آثار آجری به کار
مشغول شدند. کارهای این هنرمندان و همچنین هنرمندان خاتمکار مورد بررسی طراحان قالی قرار گرفت و طرح های
قالی نیز در نقش های تذهیب نمود زیادی یافت. شاه عباس یک کارگاه دولتی در پایتخت جدید برپا کرد که نزدیک کاخ
سلطنتی و بین چهلستون و میدان نقشجهان ساخته شد. بافندگان این کارگاه فرشهایی برای تجارت میبافتهاند که به
همراه مشتریان دولتی برای فروش به اروپا و هندوستان صادر میشد تا بر ثروت خزانهٔ شاهی فرشبافی بیفزایند.
همچنین در استرآباد، شیروان ، قرهباغ، کاشان، گیلان و مشهد به دستور شاه عباس کارگاههایی برپا گردید.
به گفتهی شاردن، به دستور شاه عباس هر کانون بافتِ فرش حتما باید فرش را به شیوهٔ خود می بافت. کرمان هم در
زمان صفویه از کانون های مهم قالیبافی بوده و در زمان «جلال الدین اکبر شاه» از سلسلهٔ تیموریان هند، فرش
کرمان به هندوستان هم صادر می گردیده است. اسکندر بیگ، منشی دربار شاه عباس اول نیز در کتاب خود تاریخ
عالمآرای عباسی از قالی این دیار سخن به میان میآورد و همچنین آنتونی شرلی برادر رابرت شرلی، که سالها در
دربار شاه عباس رفت و آمد داشته است در کتاب خود از چیره دستی مردم کاشان در بافتن فرش های ظریف و همچنین
مخمل و اطلس و حریر گلدار سخن گفته است.
«ریچارد هکلوت» ، سیاح انگلیسی که در سده دهم هجری میزیسته در کتاب خود به نام «جهانگردان» در
نامهای به یکی از بازرگانان هموطن خود این چنین میگوید :
«در ایران قالی هایی از پشمِ ضخیم که در اطراف، دارای رشتههای نخی است می بینی. این فرش ها بهترین نوع
فرش جهان و رنگ آن بهترین و قشنگ ترین رنگهاست. تو باید به این سرزمین بروی و به انواع وسایل متوسل بشوی تا
بتوانی از مردم آنها، طرز رنگ کردن خامه ی قالی را فرا بگیری زیرا اینها به طوری رنگ شده که باران و سرکه و
شراب در رنگشان اثر نمیکند و وقتی تو این علم را از آنها آموختی و به رموز آن دست یافتی خواهی توانست در رنگ
کردن قماش، از آن استفاده کنی و به دوام آن اطمینان داشته باشی. زیرا رنگی که در رشتههای ضخیم ثابت بماند، قطعاً
در رشته های باریک منسوجات هم ثابتتر میماند. البته در ضمن باید از رنگ های مایع و وسایل رنگرزی و قیمت آنها
آگاهی پیدا کنی».
دورهٔ شکوفایی فرش که در زمان صفویان پدیدار شد بسیار کوتاه بود. شورش افغان و انقراض سلسلهٔ صفویه و هرج و
مرجی که به واسطه آن آمد، اقتصاد ایران و در نتیجه صنعت قالیبافی را از بین برد. همچنین رفاه عمومی و امنیت برای
تشویق قالیبافان به کار از بین رفت.
درباره این سایت